گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران
جلد سی و سوم
.برخي ديگر از رويدادهاي سال‌




در اين سال باران در ديار جزيره و شام كم باريد به ويژه در حلب و توابع آن كه بارش باران يكباره كاهش يافت.
در نتيجه خشكسالي، بهاي ارزاق در آن شهرها بالا رفت.
بيش از همه گراني در حلب روي داد. چيزي كه بود مانند سال‌هاي گذشته شدت نداشت.
اتابك شهاب الدين كه كارهاي حلب را در دست داشت و همه امور با صوابديد او انجام مي‌شد و تدبير دولت سلطان حلب، ملك عزيز بن ملك ظاهر بر عهده وي بود و مربي ملك عزيز به شمار مي‌رفت، پول فراوان خرج كرد و غلات بسيار توزيع نمود و پي در پي صدقه داد و با سياست نيكوئي شهرها را اداره كرد چنان كه نگذاشت از گراني نشانه‌اي آشكار شود.
ص: 164
خداوند او را پاداش نيك دهاد! در اين سال اسد الدين شير كوه، صاحب حمص و رحبه، دژي در نزديك سلميه ساخت.
هنگامي كه ملك كامل از مصر به شام رفت، اسد الدين در خدمتگزاري و راهنمائي وي كوشيد و با فرمانبرداري از او و پيكاري كه در پيشاپيش سپاه وي كرد او را سخت تحت تاثير قرار داد.
ملك كامل به پاداش خدمات اسد الدين شهر سلميه را به وي واگذار كرد.
اسد الدين نيز اين دژ را در نزديك سلميه، بر روي تپه‌اي بلند، ساخت.
در اين سال، فرنگياني كه در شام مي‌زيستند به شهر جبله تاختند.
اين شهر ميان شهرهاي وابسته به حلب قرار دارد.
فرنگيان به درون جبله تاختند و اسيران و غنائمي گرفتند.
اتابك شهاب الدين، والي حلب، همراه سرداري كه جبله تيول وي بود لشكرياني براي سركوبي فرنگيان فرستاد.
اين سردار با فرنگيان جنگيد و بسياري از ايشان را كشت و
ص: 165
اسيران و غنائم را باز گرفت.
در اين سال قاضي ابن غنائم بن عديم حلبي، شيخ پارسا و پرهيزگار، درگذشت.
او در عبادت و رياضت كوشا بود و به علم خود عمل مي‌كرد و اگر كسي مي‌گفت در روزگار او خداپرست‌تر از او كسي نبود، راست مي‌گفت.
خداوند از او خرسند باد و او را خرسند بداراد! او از جمله شيوخ ما بود كه پيشش حديث مي‌شنيديم و از ديدار و گفتارش سود مي‌برديم.
همچنين درين سال، در دوازدهم ربيع الاول، دوست ما عبد المجيد بن عجمي حلبي از جهان رفت.
او و افراد خاندان او در حلب پيشوايان اهل تسنن بودند.
او مردي بود كه مردانگي بسيار و خوي نيك و بردباري فراوان و رياست كثير داشت.
به سير كردن گرسنگان علاقمند بود و كسي را بيش از همه دوست مي‌داشت كه خوراك وي را مي‌خورد و احسان وي را مي‌پذيرفت.
از مهمانان خويش با گشاده روئي پذيرائي مي‌كرد و از راحت رساندن به مردم و بر آوردن نياز نيازمندان باز نمي‌نشست.
خداوند او را بيامرزد و رحمت واسعه خويش را شامل حال او گرداند.
ص: 166
در اين جا تاريخ كامل ابن اثير پايان مي‌پذيرد.
خداي توانا را سپاس مي‌گويم كه مرا در انجام اين كار پيروزي بخشيد.
ابو القاسم حالت 25/ 11/ 2535